آيتالله حاج شیخ علي افتخاري گلپایگانی قدس سره، است كه خود ايشان در مورد تحصيلات خويش چنين نگاشته است: من فرزند مرحوم ثقة الاسلام ملا حيدر آقا فرزند ملاّ حبيب در گلپايگان در خانوادهاي اهل علم و حديث متولد شدم در طفوليت، پدرم به رحمت الهي واصل شد و مقدمات را در مدرسه حوزوي گوگد گلپايگان خواندم.
سپس عازم قم شدم و در مدرسه فيضيه در حجره قميّين كه اولين حجره مدرسه بود به من جاي دادند حجره نمناک و بدون امکانات بود و فقط يك زيلو داشت از خاطرات اين حجره آنكه، سحرگاهي زمستاني، آيت الله بروجردي رحمه الله با کیفیت خاصّی به حجره تشريف آوردند و نيم ساعتي در گوشه حجره نشستند و خدمتشان گفتگويي داشتم مدتي هم در حجره ديگري با مرحوم آيه الله طاهر شمس گلپايگاني كه صديق و رفيق ما بود بسر بردم، آنگاه با صبيه مرحوم حجة الاسلام محمد نخعي (كه عالمي زاهد و متّقي و پارسا بود) ازدواج نمودم.
شرح لمعه، معالم و قسمتي از فصول و رسائل را به ترتيب نزد مرحوم آيه الله صدوقي، حاج شيخ احمد غروي، حاج شيد مهدي مازندراني، حضرت ميرزا محمد مجاهدي، حاج شيخ عبدالرزاق قائيني و حاج شيخ عبدالجواد سدهي قدّس الله اسرارهم خواندم.
كفايه را خدمت مرحوم آيه الله سلطاني و .. خوانده و مكاسب محرّمه را با مرحوم آيه الله ستوده مباحثه ميكرديم.
قسمتي از منظومه حكمت سبزواري را خدمت حضرت آيهالله بهجت گيلاني فومني و قسمتي از اسفار را خدمت مرحوم آيتالله علامه آقاي سيدمحمد حسين طباطبايي تلمذ كردم قسمتي از شرح تجديد را خدمت مرحوم آيت الله العظمي سيد احمد خوانساري و حاج شيخ عبدالرزاق قائيني و حاج سيد محمد حسين قاضي تبريزي خواندم و همچنین در جلسات تفسير مرحوم علامه طباطبايي شركت مينمودم. بعد از رحلت مرحوم، آیت الله العظمی اصفهاني به نجف اشرف مشرف شدم. خارج مكاسب را ترد مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد جمال الدين گلپايگاني و حاج ميرزا حسن يزدي فرا گرفتم.
زمان اقامت در نجف در مدرسه حاج خليلي و مدرسه صدرساكن بودم و درس خارج آيه الله خوئي را تقرير نمودم. مدتي در درس حاج شيخ حسين حلّي، حاج ميرزا باقر زنجاني و آيه الله شاهرودي حاضر شدم و مدتي با شهيد حاج شيخ مرتضي بروجردي، قسمتي از مكاسب را مباحثه مينموديم. در بازگشت به ايران در درس آيه الله بروجردي رحمهالله، حضرت آيهالله گلپايگاني قدس سره، بطور مرتب حاضر ميشدم و در درس اصول مرحوم امام خميني قدس سره شركت ميكردم. اكنون مناسب است بعضي از خصوصيات آن عالم وارسته را براي تكريم آن مقام الهي و نيز براي استفاده برادران ايماني و طلّاب عزير بيان نماييم.
«زاهد و پارسا»
دوري از تجميع زخارف دنيا و مخالفت قولي و عملي آن بزرگوار با گرايشات رنگارنگ مادي از ويژگيهاي ممتاز و بارز آيهالله افتخاري بود لكن در عين حال از رسيدگي به طلاب و نيز مستمندان هرگز غافل نشد و تا آخرين روزهاي زندگي در اين زمينه فعال بود و پس از وفات وی بود كه فرزندان و دوستان معظم له به بعضي از اين نوع خدمات وي اطّلاع يافتند.
«عالمي وارسته»
سالهاي طولاني عضو شوراي استفتائات مرحوم حضرت آيهالله گلپايگاني و سپس سالها در استفتائات مرحوم حضرت آيهالله بهجت بود و علاوه براين، در سطوح عاليه حوزه علميه قم بعنوان ممتحِن شفاهي ايفاي نقش مينمود. در حلّ مسائل و مشكلات مربوط به احكام ديني بخصوص مسائل فراوان حج، خدمات فراوان انجام داد. تأليفات مفيد و كارساز آيهالله افتخاري بويژه در حوزه حجگزاري، مناسك عمره، حج و سائر فعاليتهاي علمي و ديني وی، نماد بُعد والاي علمي این عالم وارسته است.
«فعال و پرتلاش و خستگي ناپذير»
خدمات علمي ايشان هيچگاه تعطيل نشد، سالها در منصب امامت جمعه انجام وظيفه ميكرد. در جبههي جنگ تحميلي در جنوب و غرب حاضر میشد، سالهاي متمادي عضو شوراي عالي مديريت حوزه علميه قم، در پاسخ به سؤالات مختلف احكام، عقايد، اخلاق، سلوك، در بيت مرحوم آيها...گلپايگاني، مرحوم آيها...بهجت، در دفتر مقام معظم رهبري، و در سفرهاي فراوان حج و عمره راهنما و آرامش بخش بود. خود وی در این رابطه مینویسد: چهل سال در جلسه استفتاء در خدمت حضرت آيهالله گلپايگاني و خدمتگزار اهل علم و فضل بودم و گفتهاند: بيش از ده سال در خدمت حضرت آيهالله بهجت در جلسه استفتاء و فعاليتهاي ديگر مشغول بودم. شبها نماز جماعت را در مسجد حضرت آيهالله گلپايگاني و ظهر در مسجد صفائيه اقامهي جماعت نمود كه نماز جماعت ايشان از شكوه خاص، آرامش و اخلاص برخوردار و مورد احترام خاص حوزويان بود. وی مقيد بود كه محرم و صفر و همچنين ماه مبارك رمضان شايد بيش از چهل سال جهت تبليغ و ارشاد به گلپايگان برود و در مسجد مرحوم حجة الاسلام در خدمت مومنيني و مراجعين بود. با اينكه از لحاظ سنّي میبایست از فعاليتهاي مختلف خويش بكاهند، لكن با كمال اخلاص و احساس مسئوليت به خوبي از عهده بر میآمد و هرگز احساس خستگي نكرد. تا اين اواخر همچنان به تدريس فقه و بعضي مباحث اخلاقي و تفسيري اهتمام داشت.
« اسوه تواضع »
هرگز خودستائي و عجب در قاموس زلال و پاك زندگي آن بزرگ مرد ديده نشد، تواضع و فروتني خصلت برجسته او بود. همواره در ميدان مبارزه با نفس آماده بود و با عمل و رفتار متواضعانه همگان را به خير و رشد راهنمائي ميكرد و اينچنين به معروف، امر مينمود و از منكر نهي ميكرد.
در سنّ هفتاد سالگي يعني پانزده سال قبل از رحلت، در نوشتههاي خود آورده است: بنابر شناسنامه، اكنون هفتاد سال تمام ميشود و من رو سياه هفتاد روز هم اطاعت ندارم چه رسد به هفتاد سال، بايد بگويم ايام عمر سر آمد و چيزي از نسيم انسانيت و آدميت استشمام نكردم.
عمرم در غفلت سپري شد و اگر فضل و رحمت الهي نباشد گرفتار عقوبت خواهم بود.
و در وصيت نامه خويش آورده است: اگر خداوند متعال، أجل مرا در حرمين شريفين قرارداد، همانجا دفن شوم و اگر در قم، أجل رسيد در مقبرة شيخان جنب قبر فرزند شهيدم محي الدين قرار گيرم.
وقتي از ايشان خواسته شد موعظهاي بنمايد، بعد از مقدّمهاي گفت: اميدوارم در مرحلهي اول بتوانيم خودمان را حفظ كنيم و به خودم ميگويم كه مواظب خودت باش. اگر كسي صداي مرا ميشنود و اثري دارد ميگويم مواظب خودتان باشيد.
تذكري كه به رفقا و برادران بخصوص طلاب جواني كه مشغول تحصيل هستند عرض ميكنم، با امكانات و شرايطي كه فعلاً موجود است اگر كسي در تحصيل كوتاهي بكند انصافاً مقصر خواهد بود الفُرصّة تمرّ مرّ السّحاب.
وقتي از ايشان در مورد عنايات حضرت حق متعال در حج و مناسك آن سؤال شد با اشاره گفت: اگر كسي موفق شود در حرمين شریفين حالي پيدا بكند، انشاء الله مورد عنايت هم واقع ميشود.
خداوند انشاء الله وجود مقدس حضرت بقية الله امام زمان (عج) را از همه ما راضي و خشنود بفرمايد و ما را موفق بدارد كه بتوانيم رضاي آن حضرت را جلب كنيم و اسباب ناراحتي براي آن حضرت نشويم.
«غروب ستاره»
در تاريخ پانزدهم ربيع الاول سال 1431 قمري، به همراه بعضي اعضاي خانواده عازم عتبات عاليات شدند.
وی، مكرر مرقد مطهر معصومين(ع) مدفون در نجف، كربلا، كاظمين، سامرا و قبور اولياء الله را زيارت مینمود و پس از همه اينها، وقتي كاروان در تكاپوي بازگشت به ايران بود، زيارت مقابر را به وصال (انشاء الله) بدل نموده در حاليكه اثري از خستگي يا رنجوري و ضعف در ايشان نبود، با حالتي شاد و شعفي غير قابل وصف روح بلندش قفس جسم را در هم شكست و پرواز نمود و روز ولادت نبی اکرم(ص) در وادي السلام نجف در جوار مولايش علي بن ابيطالب عليه السلام بخاك سپرده شد.
حافظ اگر قدم نهي در ره خاندان بصدق ***** بدرقة رهت شود همّت شحنة نجف